loading...
متن مداحی و دانلود مداحی
admin بازدید : 219 جمعه 12 شهریور 1395 نظرات (0)

یاران من آماده ی ایثار باشید

باید مقیم سرزمین یار باشید

اینجا مقام قرب رب العالمین است

اینجا همانا کعبه ی اهل یقین است

اینجا اگر از دامن کعبه جدایید

پرواز کردید و در آغوش خدایید

روزی که حق این سرزمین را آفریده

خون شما را با وصال خود خریده

*حالا همه ی این حرف هارو داره میزنه،یه نفر داره گوش میده، صدای گریه اش آروم آروم بلندترشد، دیگه از امشب همتون بخونید: امان از دل زینب*

دیدار معبود شما اینجاست یاران

*ابی عبدالله هنوز داره کلّی حرف میزنه،انگار می خواست خواهر رو آماده کنه، دیدی بخوان یه خبر بدی رو بدن مقدمه چینی میکنن، یک دفعه نمیگن، چه جوری به زینب بگم اینجا کجاست؟*

دیدار معبود شما اینجاست یاران

میلاد مسعود شما اینجاست یاران

اینجا عطش آب و شهادت زندگانی است

اینجا به خون خفتن حیات جاودانی است

*یه نگاه به بغلش کرد،دید داداشا کنارش ایستادن، یه نگاه این طرف کرد دید اصحابش ایستادن.الله اکبر، بذار آروم بخونیم،آخه شاید زینب بشنوه و دلش بلرزه، هنوز زوده عمه ی سادات گریه کنه*

اینجا به روی دست بگرفتم سرم را

وقف خدا کردم علی اکبرم را

اینجا فدای دوست گردد هست عباس

اینجا جدا گردد زپیکر دست عباس

***

سقای دشت کربلا، اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل

*امشب شب روضه است،یه سر بریم حرم عباس*

دستش شده از تن جدا، اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل

***

اینجا به روی دست گیرم اصغرم را

یک شیرخواره نه تمام لشگرم را

*این یه دونه اش صدای گریه ی زینب رو بلند کرد،بعضی ها نوشتن گریبان پاره کرد،بعضی نوشتن از هوش رفت*

اینجا شود سرهای ما از تن بریده

اینجا شود گلهای ما با تیغ چیده

اینجا بود آب روان اشک دو دیده

خواهر زند بوسه به رگهای بریده

شاعر : استاد سازگار

*بچه ها دویدن،بابا بیا عمه از هوش رفت، دوید اومد بالا سر زینب،چه زینبی؟ یه نگاه کرد دید خواهر از حال رفته، زینبی که این همه داغ دیده، مادر از دست داده، پدر از دست داده، برادر از دست داده، یه زن پنجاه و چهار ساله است،ببین یه خانمی که این همه داغ دیده،دیگه طاقتی نداره،یه حسین بیشتر نداره، اومد بالا سرش، مرحوم شیخ مفید میگه:سر زینب رو روی زانوش گذاشت، صدا زد: سکینه یه مقدار آب بیار بابا. الحمدالله فردا آب بود،کسی دنبال آب نگشت. یه ذره آب تو صورت خواهر پاشید،چشماش رو باز کرد،حسینم!داداش چرا این حرف هارو زدی؟ جلو زینب حرف مرگ زدی؟مگه تو منو نمیشناسی داداش؟ این خواهر و برادر هزاران حرف نگفته با هم دارن،زود بردمت سر اصل مطلب. حسین جان این حرفهارو نمیزدی،چی شده تو این سفر؟شروع کرد به دلداری زینب، گفت:خواهرم! رسول خدا جدم از من بهتربود رفت،بابام علی با اون عظمت،با اون شجاعت رفت، مرگ حق ِ، مرگ زینت ماست، مرگ باعث بقای ماست، ناراحت نشو اینم تقدیر الهی است،هی دلداریش داد، مادر رفت،داداشم رفت. یه نگاه کرد زینب،حسین! همه که رفتن، من و به که می خوای بسپاری؟امان امان امان،الله اکبر، نمیدونم دلت تو این لحظه کجای کربلا گیر کرده، اما من همین الان چشم سرم رو می بندم، جلو پله های تل زینبیه، هر کی بلده دنبال من بیاد،اینجا حسین زینب رو بهوش آورد، آب ریخت رو صورت خواهر،اما روز عاشورا،وقتی خودش رو انداخت رو بدن حسین، بجای اینکه یه نفر رو صورت زینب آب بریزه و بیدارش کنه، بجای اینکه زینب رو اینجوری آرام کنند، یه عده با کعب نی،یه عده با تازیانه،سکینه دستاش رو گذاشت رو سرش،بابا! پاشو عمه ام رو کشتن، حسین...........هر کجا نشستی کربلات رو بگیر،بلند بگو حسین..............

                              دانلود روضه

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • کدهای اختصاصی