loading...
متن مداحی و دانلود مداحی
admin بازدید : 124 شنبه 09 مرداد 1395 نظرات (0)

300-400امامزاده تو قم هست،من نوعاً امامزاده ها رو رفتم دیدم.جایی ندیدم که حداقل یه ضریح چوبی نداشته باشه.طرف آذری زبان بود،آمده بود قبرستان بقیع با مشت میکوبید تو سینش میگفت:یا فاطمه پاشو دست بچه هاتو بگیر با ما بیا ایران؛مردم ایران خیلی با معرفتند،نمیگذارند شما غریب باشید.وقتی شما میرید کنار قبرستان بقیع اصلا غیر ارادی میگید: "صلی الله علیک یا علی بن موسی" میگی یا امام رضا،چرا؟! چون شما میرید کنار قبر امام رضا علیه السلام میگید: " السلام علیک یا غریب الغربا" اگر به معنای دور بودن از اجداد طاهرینتونه خب "سلمنا" اما اگر غربت به این معناست که شما سنگ قبر نداری،ضریح نداری،گنبد طلا نداری،زائر نداری،خادم نداری...باید بری قبرستان بقیع،از این پله های قبرستان بقیع بری بالا،قبر 4 امام با خاک یکسان...اون موقع با تمام وجود میگی یا امام رضا تو غریب نیستی آقا...وقتی داشتند ضریح رو پرده برداری میکردند یکی از رفقای ذاکر ما نعره ای کشید؛گفت:یا امام رضا این هفتمین یا هشتمین ضریحه که برای شما ساختند یعنی یه دونه از اینا به اجداد طاهرینت تو بقیع نمیرسید؟! تو یه خیابون قم مدتی دوتا تابلو نصب بود؛روی یکی نوشته بود کارگاه ساخت ضریح امام حسین علیه السلام این ور خیابونم نوشته بود کارگاه ساخت ضریح امامین عسگریین علیهما السلام؛من تو دلم میگفتم خدایا یعنی میشه تو یه شهری تابلویی بزنند کارگاه ساخت ضریح ائمه بقیع؟!

سن مبارک امام صادق علیه السلام رو 65-70گفته اند.یعنی شیخ الائمه هست.روضه امام صادق علیه السلام رو پیرمردا بهتر درک میکنند.دیدید بعضی پیرمردا نمیتونند راه برن،میگن احترام پیرمردا رو نگه دارید.اگه یه جا ببینند یه پیرمردی زمین خورده،نمیرید بلندش کنید؟یا اگر ببینید کسی داره نسبت به این پیرمرد جسارت میکنه نمیرید جلو مداخله کنید؟حالا بشنوید! دستور داد برو هر جور امام صادق رو پیدا کردی،لباسش رو دورش بپیچون و کشان کشان به سمت من بیار.امام صادق علیه السلام تو مسجد مشغول نماز بودند،میگه اومدم نگاهم که به حضرت افتاد دیدم این آقا پیرمرده،حیا کردم.نمازش که تمام شد آستین حضرت رو گرفتم که ببرم؛حضرت فرمود:همون جور که بهت دستور دادن منو ببر؛عرض کرد:نه آقا ولو اینکه به قیمت جونم تمام بشه شما رو اینجوری نخواهم برد.یه بار دیگه امام صادق رو اوردند،اومد به سمت امام صادق بره که حضرت رو به شهادت برسونه ولی رنگ از رخسارش پرید،شمشیر رو در غلاف کرد،آقا رو با احترام برگردوند بعد ازاینکه حضرت رفتند،میگه گفتم که تو قصد کشتن امام صادق رو داشتی چرا نکشتی؟گفت:تا آمدم به سمتش برم دیدم یه اژدهایی پشت سر حضرت ایستاده،دهنش رو باز کرده،ترسیدم که با یه نفس اون بسوزم.

یه بار دیگه هم میدونید خانه ی امام صادق علیه السلام رو به آتیش کشیدند،آتش زبانه میکشه،اما یه وقت دیدند حضرت پا رو آتیش میگذاره میگه:من پسر کسیم که رگه های زمینه،من پسر ابراهیم خلیلم که آتش بر او گلستان شد.

یه بارم به ابن ربیع دستور داد که برو هر جوره امام صادق رو بیار از در هم وارد نشو از دیوار برو،از دیوار پرید پایین،دید حضرت مشغول نمازه،آستین حضرت رو گرفت کشید،حضرت فرمود:بذار دورکعت نماز بخونم.گفت:مجاز نیستم.بذار عمامه سرم بذارم،بذار لباس تنم کنم.گفت: مجاز نیستم.حضرت رو کشان کشان از داخل منزل بیرون برد.پیرمرده،65-70سال سن مبارکشه.خود اون خبیث روی مرکبش نشسته،شیخ الائمه ما،امام پیرما رو داره دنبال مرکبش کشان کشان میکشه،به یه جایی رسید امام صادق فرمود:رمق برای دویدن ندارم،نمیتونم بدوم.وارد مجلس شد،بی حیا نشسته،تا امام صادق آمد،یه مقدار غلاف شمشیر رو بیرون کشید،دوباره زد،یه مقدار دیگه،دوباره...چندبار این اتفاق افتاد،بعد دید نمیتونه امام صادق رو با احترام برگردوند.امام صادق فرمود:این بار اگر با من کار داشتی پیغام بده،خودم میام.هی وقت و بی وقت تو خونه ی من نریز،دل این زن و بچه منو هی نلرزون.

دو جا میخوام گریز بزنم.

میگه برگشتم گفتم:تو که قصد جان امام صادق رو داشتی چرا نگفتی؟گفت:به خدا هربار که شمشیر کشیدم پیغمبر رو کنارش دیدم.حضرت میفرمود:مبادا متعرض فرزندم بشیا ! مرتبه ی آخر که شمشیر رو تا آخر بیرون کشیدم دیدم پیغمبر خدا آستین ها رو بالا زده به سمت من حمله ور شد،مبادا متعرض فرزندم بشی! ترسیدم؛از کشتن او صرفه نظر کردم.

امام صادق، آقا !  تو تاریخ داره فقط خونتون رو آتیش زدن،اهل و عیالتونم آسیب دیدند؟اتفاقی براشون افتاد؟ما که نشنیدیم اونجا مثلا عیال شما جسارتی بهش شده باشه ولی تو این مدینه خونه آتیش زدن تازگی نداره ها... تو این مدینه  درخونه آتیش زدن تازگی نداره ها...

امام صادق به شهادت رسیدند،غربت کشید،مظلومیت کشید ولی به خدا بدن امام صادق رنگ آفتاب به خودش ندیده...بدن امام صادق بی غسل تو خاک نرفته...بدن امام صادق کفن داشته... بدن امام صادق ریگ داغ به خودش ندیده...

مسلمانان حسین مادر ندارد

غریب است و کسی بر سر ندارد

اگر کشتند چرا آبت ندادند؟!

چرا ز آن در نایابت ندادند؟!

اگر کشتند چرا خاکت نکردند؟!

کفن بر جسم صد چاکت نکردند..

بدن امام صادق رو کفن کردند اما دلا بسوزه برای اون شهیدی که...

امان از نعل های تازه بسته2

امان از استخوان های شکسته...

همه ناله بزنید: حسین...

                              دانلود روضه

admin بازدید : 203 پنجشنبه 31 تیر 1395 نظرات (0)

بریم در خانه ی عمو جان پیامبر عظیم الشان اسلام؛او که واقعا پشت و پناه پیغمبر خدا بود.آن قدر پشت و پناه بود که حتی بعد از شهادت و بعد از رحلت پیامبر اسلام مادر ما زهرا هروقت دلش میگرفت میرفت سر قبر عموجانشون حمزه سیدالشهدا.اونایی که مدینه مشرف شدند با نابودی این وهابیت و آل سعود ان شاالله مشرف بشیم؛فاصله زیاده،همون مسیری که مادر ما زهرا می آمد احد،کنارقبر حضرت حمزه مینشست؛گریه میکرد،نفس آدم میگیره تو اون گرما...چه جوری این فاصله رو مادر ما می اومد...می اومد کنار قبر حضرت حمزه مینشست،گریه میکرد در فراق باباش پیغمبر...حضرت حمزه بسیار پشت و پناه پیغمبر بود،جلوی ابولهب ایستاد،جلوی ابوجهل ایستاد،تو دهن اون ها زد و با اسلام آوردن حضرت حمزه سلام الله علیه جمع کثیری به پیغمبر خدا گرویدند ومسلمان شدند واین باعث شد کینه و عداوت حضرت حمزه سیدالشهدا تو دل ابوسفیان و زن ملعونه ش قرار بگیره.یه غلام داره هنده جگرخوار لعنت الله علیها به نام وحشی؛دستور داد برو در معرکه ی جنگ حمزه رو بکش،جگرش رو برای من سوغات بیار،اینه که شد سیدالشهدا...من تیکه هاش رو عرض میکنم شما گریزهاش رو خودتون بزنید.این ملعون آمد یه نیزه زد به پهلوی حمزه سیدالشهدا،از یک سو زد از یک سو خارج شد،حضرت حمزه افتاد رو زمین و به شهادت رسید.این ملعون آمد بالاسر حمزه سیدالشهدا علیه السلام،زره رو کند،نمیدونم ولی سینه حضرت حمزه رو شکافت،جگر حضرت حمزه رو بیرون آورد،برای هند جگر خوار به سوغات برد.اون آمد به دندان بگیره سنگ شد و نتونست این کارو انجام بده.اما این وحشی ظاهرا خودشم بغض و عداوت نسبت به حضرت حمزه داشت،میدونید چرا؟فقط سینه رو نشکافت...یا صاحب الزمان...گوشا رو برید،بینی رو برید،دستارو جدا کرد،صورت و تن رو مثله کرد،بیشتر ازاین وارد نشم.وقتی پیامبر عظیم الشان اسلام آمد،حمزه رو اینجوری دید،خیلی گریه کرد.چشمای حمزه رو دید...گوشای حمزه رو دید...پیغمبر خدا داشت گریه میکرد دید صدای شیون و زاری میاد،فرمود:چه خبره؟عرض کردند عمه جانتون صفیه با دخترتون زهرا شنیده حضرت حمزه رو به شهادت رسوندند داره میاد،هر چی میگیم نیا...فوری پیغمبر عبا برداشت،انداخت رو حمزه...قربون تو مستمع که زودتر میری...این بدن مثله شده رو خواهر ببینه؟ابدا...عبارو برداشت انداخت رو بدن حضرت حمزه.. پاهای حمزه از عبا زد بیرون،پیغمبر فرمود برید ازاین شاخ و برگ درخت خرما بیارید روی پاها بندازیم-حتما به پاها هم جسارت شده بود دیگه-مبادا خواهر بدن برادر رو این جوری ببینه...من از شما سوال میکنم جوابش رو به گریه ی شما واگذار میکنم.زمانی که پیغمبر داشت عبا مینداخت شاخ و برگ میذاشت رو پاهای حمزه خواهر بود و دید؟نه...ندیده...اون زمانی که وحشی یه نیزه زد به پهلو،سینه رو شکافت جیگر رو درآورد،حمزه زنده بود و سینه رو شکافت؟نه...به شهادت رسیده بود.خواهرش دید داره بدنو این جور میکنه؟فقط تو عالم یه خواهر شهیدیه که لحظه جان دادن داداشش رو دیده...بگم براتون؟ لحظه به لحظه ش رو دیده...چون امام رضا علیه السلام فرمود:جد ما حسین رو ذبحش کردند،یعنی چی؟یعنی از دنیا نرفته بود،زنده بود و سراز تنش جدا کردند...حالا این صحنه رو زینب داره میبینه...بذارید با شعر برم جلو،میترسم با زبان مقتل نتونم حقش رو ادا کنم:

پس با زبان پرگله آن بضعه ی بتول

رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول

این کشته ی فتاده به هامون حسین توست

*این کلمه ی مصرع  بعد رو بیشتر توجه کنید گریت بیشتر میشه*

این کشته ی فتاده به هامون حسین توست

این صید دست و پا زده در خون...

*بذارید با مقبلم بگم*

نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت

نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت

بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد

اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد

هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید

عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

*کاش به همین جا ختم میشد...تا رو زمین افتاد..."والشمر جالس ..." ای حسین...*

                            دانلود روضه

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • کدهای اختصاصی